برنامه‌های جوانی جمعیت از رشد ۱۸ درصدی زایمان‌های سوم به بعد تا پیشگیری از سقط ۴۰۰۰ جنین بانوان بخوانند| عفونت‌های زنان و چند باور اشتباه آمار طلاق پس از ۳ دهه کاهشی شد آسیب شناسی سرودهای تولید شده با تکیه بر «هویت دخترانه» پادکست | بانویی که احیاگر قدیمی‌ترین صندوق پوش مرقد مطهر امام رضا(ع) است شیب نزولی نرخ باروری در کشور متوقف شد خراسان رضوی رتبه نخست کشوری ارائه تسهیلات جوانی جمعیت را کسب کرد راهبرد‌های دستیابی زنان به فرصت‌های شغلی مناسب MRI پیشرفته نارسایی قلبی پنهان در زنان را آشکار می‌کند! رشد استقبال زنان از رمزارز‌ها در سال‌های اخیر افزایش سهم زنان از اشتغال بخش صنعت در ۱۷ استان | معمای اشتغال نیمی از زنان «سیستان و بلوچستان» در صنعت درآمد‌های زیرزمینی مدلینگ به چه قیمتی؟ از تشکیل باندهای مافیایی تا جراحی آرایشگران در خانه! انعکاس هویت فاخر زن در شاهنامه فردوسی معضلی به نام تلفن همراه برای کودکان خانواده، رُکن حیاتی جامعه پادکست | پیشکش «شمس‌الملوک» به بارگاه شمس‌الشموس (ع) انتصاب عجیب سرمربی والیبال در تیم‌ملی دوومیدانی! ایجادتشکل جهانی دخترانه در حمایت از دختران فلسطین حمایت از زوجین نابارور روند صعودی دارد
سرخط خبرها
خرده‌روایتی از مادر ۳ شهید و ۲ جانباز دفاع مقدس | بی‌تابی نکنید تا دشمن شاد نشویم

خرده‌روایتی از مادر ۳ شهید و ۲ جانباز دفاع مقدس | بی‌تابی نکنید تا دشمن شاد نشویم

  • کد خبر: ۱۷۹۰۰۸
  • ۲۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۹
طلعت معتقد بود روزی بچه‌هایش شهید می‌شوند. این آخری‌ها دچار آلزایمر شده بود، اما با وجود این بیماری، باز هم گاهی پسرانش را به خاطر می‌آورد و دل‌تنگی می‌کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، هر ۵ پسر خدیجه طلعت در جنگ رزمنده بودند. حسین سال‌ها جانباز بود و بعد به رحمت خدا پیوست. محمد، جانباز اعصاب و روان، هنوز در قید حیات است. حسن، عباس و ابوالفضل، ۳ پسر آخر خانواده هم شهیده شده‌اند.

همین چند وقت پیش نیز خدیجه طلعت، مادر این ۳ شهید، آسمانی شد، کسی که متولد ۱۲۹۸ بود و از حمله روس‌ها گرفته تا دوران رضاخان و کشف حجاب زنان ایرانی را به چشم دیده بود.

مادر طلعت زنی معتقد در روزگار بی‌اعتقادی بود. همین تفکرات را به دخترش نیز یاد داده بود. او به همین دلیل، روحیه‌ای بسیار قوی داشت و بعدها که جنگ شروع شد، با اینکه همسرش فوت کرده بود، خودش مشوق پسرانش بود تا به جبهه بروند و همیشه به خانواده‌اش می‌گفت اگر خودش هم می‌توانست، به جبهه می‌رفت.

وقتی پسران طلعت از جبهه به مرخصی می‌آمدند، خودش لباس‌های آن‌ها را می‌شست و اتو می‌کرد و دوباره آن‌ها را برای اعزام به جبهه آماده می‌کرد. حتی به پسرانش توصیه می‌کرد هوشیار باشند و تا می‌توانند به دشمن بتازند و آن‌ها را به هلاکت برسانند. آن روزها هیچ‌کس خبر نداشت در دل این مادر چه می‌گذرد، اما می‌دیدند که تحت هیچ شرایطی سعی نمی‌کرد پسرانش را از اعزام به جبهه منصرف کند.

انگار که او در مقابل همه سختی‌ها، استقامت عجیبی داشت و حتی به دیگر اعضای خانواده نیز آرامش می‌داد. یکی از مصداق‌های صبوری این مادر، زمان قبل از انقلاب بود که یکی از پسرانش در رژیم شاه ارتشی و در واحد توپ‌خانه در اصفهان حضور داشت و در همان زمان، با شهید صیاد شیرازی، مبارزات ضد شاه را شروع می‌کند.

بارها در بازداشتگاه‌های ارتش زندانی می‌شود و حتی برای او حکم اعدام صادر می‌کنند. دختران خانواده بی‌تابی می‌کردند. یک چشمشان اشک بود و چشم دیگر خون، اما مادر با آرامشی عجیب، هر بار به آن‌ها می‌گفت: ایام انقلاب اسلامی است. تحت فشار دشمن هستیم. بی‌تابی نکنید تا دشمن‌شاد نشویم.

طلعت همیشه می‌دانست و به دیگران هم می‌گفت: روزی بچه‌های من به جنگ می‌روندو شهید می‌شوند. هیچ‌وقت از شهادت پسرانش ناراضی نبود، اما زیاد دل‌تنگشان می‌شد. این آخری‌ها دچار آلزایمر شده بود، اما با وجود این بیماری، باز هم گاهی پسرانش را به خاطر می‌آورد و دل‌تنگی می‌کرد.

قبل از اینکه دچار فراموشی شود، با دامادی و بچه‌دار شدن پسران دیگر، یاد فرزندان شهید خود می‌افتاد، اما باز هم این جمله را به زبان می‌آورد که:‌ الهی شکر که پسران من جنگیدند. اگر مردان باغیرت نمی‌جنگیدند، حالا سرزمین‌ایران در کار نبود.

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.